مونس های روحی ویدا

زندگی آرزویی است که هر لحظه از اندیشه تو می گذرد

مونس های روحی ویدا

زندگی آرزویی است که هر لحظه از اندیشه تو می گذرد

حالت چطوره ؟

با سلام ، سپاس و شادمانی  

حالم را با هیچ چیز عوض نمی کنم ، چون من این حال را آسان بدست نیاوردم . 

یادش سبز این جمله قشنگ را دوست خوبم ناظم از وبلاگ خودشناسی و علوم ماورایی ، بهم یاد داد . از دنیای مجازی خیلی چیزها یاد گرفتم که باارزشترینش داشتن معلمهایی فوق العاده بود .  

حتما درفرصتی مناسب درباره آموزه های خودم از دنیاز مجازی و وب نویسی خواهم گفت ولی امروز قصد دارم درباره کلمه و یا حس " حال " بنویسم . 

تا اینجای زندگی متوجه شدم که احساس و یا همون حال و احوال ما ، مهمترین و باارزش ترین ، دستاورد رفتارها و باورهای ماست .  

احساس ما ثمره یک عمر زیستن هست . با هدف گذاری های کوچک و بزرگ ، تلاش برای رسیدن به اونها ، موفق شدن و یا داشتن تجربه شکست .شاید هم با هیچ کاری نکردن . ما به روزای زندگیمون معنا می بخشیم .مثلا" معنای موفق بودن ، معنای تجربه کردن ، معنای شکست ، معنای خوشبختی و و و  

ولی حالمون چطوره ؟   

 

Image result for ‫تصاویر زیبایی‬‎ 

این همون چیزیه که باید از خودمون سوال کنیم .... من انسان موفقی هستم ، ولی حالم چطوره ؟ آیا شاد هستم ، آرامش دارم و اون لبخند خوشگل ناخودآگاه روی لبهام ظاهر میشه یا نه ؟ 

گاهی اینقدر مشغول روزانگی هام میشم که لذت بردن از لحظه را فراموش می کنم و تا غافل بندازم این اتفاق برام پیش می آد . این وقت ها تجسم می کنم که عقربه ساعت را روی یه لحظه ثابت نگه داشتم . با خودم می گم : برو به لحظه صفر و از خودم می پرسم : ویدا حالت چطوره ؟  

و جوابش اغلب یه حس سبکه برای" همون لحظه ".  

برای همون لحظه ای که هیچ چیز وجود نداره و هیچ کاری معنایی نداره ، به غیر از حضورم و بودنم ..... 

استمرار این حس سبک ، میشه احوال عمومی من .

پس سپاس و شکر بخاطر این لحظه ها و درود بخاطر بودنم ، بخاطر حضورم روی زمین و بخاطر توانا بودنم . 

بادا که بودنم را قدر بدانم و آنگونه انسانی باشم که سزاوار زیستن است .

یوگا

باسلام ، سپاس و شادمانی  

متوجه شدم هر نوع ورزشی که با عشق و علاقه پیگیرش باشیم و مدت زمان زیادی اون را انجام بدیم ، وارد سبک و شیوه زندگی ما میشه . یوگا یکی از ورزش هایی هست که چنین احساسی را نسبت بهش دارم ، سالهای درازی هست که هر وقتی دوره هاش را می گذرونم .... بظور جدی اونو دنبال نکردم ولی چون دوسش دارم در هر زمانی که فرصت داشته باشم ، کلاس هاش رو می رم و هنوزم در مرحله مبتدی هستم . کسی که یه یوگی خوب باشه فرم بدنش انعطاف پذیری عالی داره . در یوگا ارتباط بین شاگرد و مربی خیلی اهمیت داره که خدا رو شکر به تازگی با یه مربی فوق العاده  کار می کنم.

و حالا برداشتم را از این ورزش آرام و توام با تمرکز می نویسم . 

در یوگا حرکات ، به آرامی و بشکل تعادلی انجام میشه و این درحالی هست که با هر حرکت ، دم و بازدم همراه هست و لازمه که توجه خودمون رو ببریم روی اندامهایی که درگیر حرکت هستن .  

 

pilates 

در کتاب گفتگو با خدا می خوندم که در ابتدای آفرینش ، انرژی بشکل نوسان و موجی در اومد ، ماده را تشکیل داد و این ماده در حال گسترش هست و همراه با اون زندگی و جهان های هستی در حال انبساط هستند و این اونقدری گسترده است که در تخیل انسان نمی گنجه و میشه گفت تمام این هستی "دم خداست "که یک جایی پایان می پذیره و دیگه گسترشی نداریم و بعد از اون "بازدم خدا" آغاز میشه که ماده را دوباره تبدیل به انرژی می کنه .

می گم چه دم و بازدم باشکوهی که تونسته زندگی را با نهایت ابهت و اعجاز خودش ، خلق می کنه .

دعای بهار

بارالها ، طراوت بهار را با عشق وجود بی همتایت درهم آمیز  

و رحمت بی پایانت را چون جویبار برما جاری ساز  

آنگونه که اراده توست ، متحول گردیم . 

 

اتیسم

با سلام ، سپاس و شادمانی  

این ماه را ماه جهانی اتیسم اعلام کردن و قراره در کل دنیا روی هفت محور اساسی در خصوص اختلال اتیسم کار بشه که مهمترینش آگاه سازی مردم درباره این مشکل هست . 

من یه دختر 18 ساله اتیسم دارم و سعی می کنم با نوشتن این متن ، تا حدودی سهم خودم رو انجام بدم ... شاید بدونید که این اختلال یه طیف هست و علایم بچه های اتیسم با هم فرق می کنه ولی روی یه سری مشکلات اصلی از جمله مشکل ارتباطی ، وجه مشترک دارن و دیگه اینکه این اختلال حتما تا قبل از سه سالگی ( یعنی سن اجتماعی شدن ) به سراغشون می آد . 

اسم دخترم الهه هست و مشکلش از سن دو سال و نیم شروغ شد ، اتیسم مثل یه غول خاموش آروم آروم تمام زندگی ما را تحت شعاع خودش قرار داد .اول ارتباط چشمی الهه کم شد ؛ بعد جواب سوالات ما رو نمی داد و کم و کم و کمتر حرف می زد و گریه های بی دلیل و وحشتناک طوری که ناچار بودیم بچه را سوار ماشین کنیم و بریم خارج از شهر تا یک کمی آروم بگیره .  

 

 

این ماجرای اطلاع رسانی به مردم ، خیلی کمک می کنه چون من اون موقع حتی اسم این بیماری را هم نشنیده بودم و نمی دونستم به دیگران درباره مشکل دخترم چی بگم ، اگه می گفتم اتیسم ، باید یه عالمه بعدش توضیح می دادم و با اون حال کی حوصله توضیح دادن داشت .... پس این شد یه درد عمیق و خاموش برای خانواده ما . 

یه سری دیگه از علایم اختلال را می نویسم شاید بدرد کسی بخوره : 

یه پازل پراکنده را در نظر بگیرید ، تمامی حس های این بچه ها بهم می ریزه و همانطوری که گفتم این یه طیفه و در بچه های مختلف اتیسم ، متفاوته ولی خب برای الهه این پراکندگی حس ها ، از نوع شدید بود بنابراین حس درد ، طعم ها ، سرما و گرما ، صدا ، نور همه و همه می تونست باعث آزار بچه بشه و نتیجه اش بی خوابی و گریه های وحشناک میشد .  

و در این بین میل به ارتفاع ، دخترم مثل یه بچه کبوتر روی هر بلندی ممکن بود که پیداش بشه .  

ما هدف هامون را برای درمان دخترم ، مرحله به مرحله شروع کردیم اول روی یکپارچگی حس ها کار کردیم و این خودش داستانی داشت حساب کنید بینایی ، شنوایی ، لامسه ، بویایی و چشایی برای متعادل کردنشون لازم بود که درگیرشون کنیم . 

هامیوپاتی را امتحان کردیم . 

آموزش لوواس که گام به گام توانایی های بچه را پیدا می کرد و با تکرار و پاداش و تکرار و پاداش ، شاید هزار باره به بچه آموزش داده میشه که بتونه یه عمل را انجام بده مثل پوشیدن شلوار و یا نشستن روی صندلی و یا کشیدن یه خط این نوع آموزش برای الهه هنوز ادامه داره  

دارو درمانی برای آرام شدن و خوابیدن  

یه رژیم 40 روزه خام خواری را هم برای پاکسازی امتحان کردیم که باعث عصبی تر شدن بچه شد . 

یه سری از کارهایی که انجام دادیم یادم بود و نوشتم یادگیری الهه خیلی کنده ولی خدا رو شکر تا حد زیادی به آرامش رسیده و برای من این خیلی اهمیت داره و اینها دلیلی هست تا قدر زندگی رو و لحظات آرام اون را بیشتر بدونم . دخترم بزرگترین معلم من در زندگی بود و اعتقاد و باور من و خانواده ام اینه که : الهه اومده تا به ما درس زندگی کردن را یاد بده و من عمیقا و قلبا امیدوارم که او هم آنگونه زندگی کنه که شایسته روح بزرگ و مهربونش هست .

حس برتر

باسلام ، سپاس و شادمانی در پناه بزرگتر ما می نویسم . 

درداستان اسرارآمیز زندگی ،دریافتم که موج ها می آیند و می روند ، سیاه چاله هایی هست که تا غافل شوی تو را تا اعماق نبودنت راهی خواهند کرد و فرازهایی که هوش از سرت می برد ... 

 همه اینها هست ،همیشه بوده و خواهد بود . 

 در حالی که تو ایمان داری که بزرگتری تو را آفریده ، مراقبت هست و به تو اجازه داده تا خود یک خالق باشی . 

در فرایند خلق کردن ، دریافتم که لازمست چون نقاشی زبردست ، از کمی دورتر ، ناظر بر دست ساخته ام باشم . 

به اینجا از داستان زندگی که رسیدم ، دریافتم که احساسی که نسبت به خودم و زندگی دارم ، مهمترین است و حس برتری که خواهانش هستم ، معجونی است از شادمانی و آرامش و عشق .   

 

 

حال آنکه در فضای پیرامونم و در وجود انسانی ام ، مخلوطی از حس ها و نیازهای متنوع قرار داده شده !!! 

خدایا در پناه تو و بایاد و نام تو می آموزم که چگونه حضور انسانی ام را در کره خاکی پاس بدارم و زندگی می کنم براساس ، اعتمادی که بمن داشتی و مرا جانشین خود در روی زمین قرار دادی . 

شکرگزار این اعتماد ، بودنم و هر لحظه از زندگی که برایم مقدر کردی ، هستم ... سپاس