آیا کمال را در تعادل می بینید ؟
روز و شب ، بهار و پاییز ، داغ و سرد ، کاشت و برداشت ، همه چیز در اعتدالین ، متعادل است .
اعتدال بدون افراط و تفریط ممکن نیست .
زندگی در میان گرمای تابستان و سرمای زمستان ، کاشت و برداشت و نور و تاریکی ادامه می یابد .... این اکنون است !
اگر تلاش داشته باشید که فقط از تاریکی کناره بگیرید یا فقط به نور بچسبید ، نمی توانید در تعادل زندگی کنید . به جای آن بکوشید تا از همه آنچه که هستید، آگاه باشید و در هر لحظه مسولانه انتخاب کنید .
رشد معنوی ، راه گریز ساده ای از شرایط دردناک زندگی شما نیست . رشد معنوی به این ترتیب آغاز می شود که مشکلات زندگی خود را با چشمان باز بکاوید و علت را دریابید .
شما علت هستید .
هر بینشی که شما را به این درک برساند ، همچون بهار ، آغازی تازه است .
هر میل به دنبال کردن الهامات قلبی نیز یک بهار است .
نور خورشید آگاهی شماست و در بهار ، تولد یک زندگی تازه همان قدر که شوق برانگیز است ، چالش برانگیز نیز هست .آیا حاضر هستید که خود را همواره و پیوسته خالق و مسوول آنچه می آفرینید ، ببینید ؟
بهارتان سبز و شکوفا باد .
اعتدال بهاری ،برگرفته از کتاب جان جانان
آتش ، بخشی از چرخه طبیعی جنگل ها و طبیعت است . به جای جنگل قدیمی ، جنگلی تازه پدید خواهد آمد . آگاهی نیز چنین است .
هنگامی که روشن می شود ، همه آنچه را زمانی برای شما باارزش بود ؛ می سوزاند و از بین می برد . آنگاه آنچه پیش تر رضایت بخش بود ، دیگر چنین نیست .
در این وضعیت ، آرزوهای والاتر جایگزین خواسته های فروتر می شود . محبت جایگزین خشم می گردد و شناخت جای نادانی را می گیرد .
زندگی به شیوه ای ژرف و بنیادین تغییر می کند و شما نمی توانید جلوی آتش را بگیرید .
این دگرگونی نیز مانند آتش جنگل ، یک فاجعه نیست . اکنون زندگی تازه و آگاهانه ای پدید می آید .
اهداف نوین شکل می گیرند و راه های تازه ارتباطی ، شما را به اهدافتان می رساند .
این دریافت از کتاب جان جانان ، نوشته گری زوکاو است .
آیین انزوا:
اطمینان حاصل کنید که در برنامه روزانه شما ، زمانی برای آرامش درنظر گرفته شده . آیین برنامه ریزی شده و منظمی برای سکوت
آیین ویژگی های جسمانی :
مراقبت از جسم با تمرین یوگا و تمرکز بر شیوه درست تنفس
آیین پرورش زندگی :
رژیم غذایی سالم خصوصا با غذاهای زنده ( گیاهان ) البته در خاطر داشته باشید که باید معتدل زندگی کرد و هیچ کاری را افراطی انجام نداد . اگر گوشت دوست دارید می توانید مقدار کم از آن بخورید .
آیین دانش فراوان :
تلاش برای یادگیری و مطالعه کتاب . هر مطلبی را نخوانید و مطالبی را به باغ سرسبز ذهن خود وارد کنید که بی اندازه مغذی باشد .
آیین تامل شخصی:
تمام کارهای روزانه خود را بررسی کنید تا ببینید مثبت و سودمند بوده یا منفی و نیاز به اصلاح دارد .
آیین سحرخیزی:
نور خورشید نیروی شما را آزاد می کند و نشاط جسمی و روحی به شما ارزانی می کند .برای به دست آوردن عصاره شادمانی که در صبح زود جاری می شود ، سحرخیز شوید .
آیین موسیقی :
آیین گفتار :
تکرار عبارات تاکیدی مثبت و یا مانترا
آیین سادگی :
فرد نباید با انبوه چیزهای بیهوده زندگی کند ، فقط روی اولویت ها تمرکز کنید و کارهایی که واقعا معنادار است .
ده آیین زندگی پرطراوت را از کتاب " فنجان خالی " نوشته شارما انتخاب شده
باسلام ، سپاس و شادمانی
این روزها روی این ذهنیت بیشتر تمرکز کردم که :
دیگرانی نیست ...
همه انعکاس خود من هستند .
تصور کن که هر شخصی در این دنیا به روشن شدگی رسیده است به جز تو . همه آن ها آموزگاران تو هستند ، هر کدام فقط آن کارهای درست را برای کمک به تو می کنند تا شکیبایی کامل ، شناخت کامل و شفقت کامل را یاد بگیری ...
مردم را همانگونه که هستند بپذیر . بی هیچ قضاوتی .
آنان اینچنین هستند و تو کیستی که بگویی آنان درست هستند یا نادرست ؟
اگر دیگران در خطا باشند رنجش را می کشند و اگر برحق باشند برکتش را میبرند .
ولی تو کیستی که محکوم کنی ؟
روی این مفاهیم متمرکز شدم و دلم می خواد دریافت خوبی ازش داشته باشم . یعنی دلم می خواد که مفهوم یکی بودن تبدیل به "جان "بشه .
ماجرا اونجایی برام سختتر میشه که اونی که برات خیلی عزیزه یه جنبه ای از خودت رو برات نقش بازی می کنه که کنار اومدن باهاش سخت میشه .
واقعیت چیزی جز این نیست که همه عالم هستی شکلی از این " من وجودی " هست که داره به واقعیت مادی و احساسی تبدیل میشه .
و اینو بازم به خودم یادآوری می کنم که :
تــو خــودت نــور جــهانی ، بــه خــود آی
با سلام سپاس و شادمانی
یه نوع خواب زدگی وجود داره که من اسمش رو خواب زدگی روحی می ذارم .
بخاطر عادت هامون و تکرار روزها و رفتارها ، دچار این خواب زدگی میشم .
عادت می کنیم ، دلبسته میشیم و بعدش دچار ترس از ترک عادت هامون میشیم . همینه که روزها می گذره و می گذره و ما همونی هستیم که همیشه بودیم .
یعنی توی باورهامون ، توی رفتارهامون تغییری ایجاد نمی کنیم . رشد نمی کنیم .
و اون آگاهی گرد و خاک گرفته رو با دستمال زنده مانی ، شفاف نمی کنیم
یه وقت متوجه میشی اونی که نقش یه شخصیت قربانی رو داره ، سالهای سال توی همون نقش ، گیر کرده . اونی که برای رسیدن به هدفی یاد گرفته که کشان کشان و یا با خزیدن جلو بره ؛ هنوز چیزی از دویدن و پرواز نمی دونه.
اینا همه یعنی اینکه تو در خواب آلودگی روحی بسر می بری .
تلنگرها می آن و می رن ،می خوان یه موجی توی این دریای خسته وجود، ایجاد کنن ، ولی تو هنوز خوابیدی!
زندگی جذابه و جذابیتش به شکلی هست که آدم رو سحر می کنه . هیپنوتیزم قدرت و دارایی و نداری هات می شی .
من به این مسئله ایمان دارم و سعی می کنم مدام خودم رو چک کنم ، در چه حالی هستم ، کجا هستم ، آیا مسیرم درسته ، چطوری می تونم بهتر و درستتر رفتار کنم ، چه هیجاناتی رو می خوام تجربه کنم ، و چه آرزوهایی رو می خوام زندگی کنم و و و
خدا جون نکنه یه وقتی خواب بمونم و از این فرصت قشنگ بودن ، درست استفاده نکنم .