روزهای پرتلاش را بازی کردم .
خواهی نخواهی پرتوهای روشن ؛ کمرنگ می شوند
و این قانون طبیعت است .
طولانی ترین روز تابستانی نیز ؛ شبی ملایم به همراه دارد .
من نیاز به خواب دارم . یک بی خبری کوتاه .
سکوت و رخوتی که دوست دارد بر من حکومت کند .
من خاموش می شوم .... تمام گذشته ام تعطیل و آینده را در زرورق می پیچم .
در این هنگام حال جنینی را دارم که خسته از تکرارهای مکرر زندگی ؛ مشغول جان گرفتن است .
آگاهی ناخودآگاهم تمامی مراحل بعدی ؛ دردها ؛ فریادها ؛ لبخندها و عشقی که به انتظار نشسته را می شناسد
و من باز متولد می شوم .
صمیمیت ؛ یعنی آن که همه سپرهای خود را کنار می گذارید و بدون هیچ قید و شرطی ؛ در لحظه حال آرام می گیرید .
شما دوست جهان می شوید و جهان هم دوست شما می شود .
به جای آن که در برابر رویدادها مقاومت کنید ؛ به استقبال آن ها می روید .
در جهت موافق باد قرار می گیرید و اجازه می دهید که هستی ؛ بنیادی ترین نیازهای شما ؛ یعنی نیازهای روح تان را برآورده سازد .
افراد مهربان و بی مهر ؛ افرادی که مطابق انتظارات شما رفتار می کنند و آن هایی که نمی کنند ؛ همه و همه را به صورت هدایا و فرصت هایی برای بررسی ؛ شناخت بیشتر و دگرگونی خود می بینید .
مسئله این نیست که چگونه دیگران را تغییر دهید , بلکه آن است که چگونه خود را دگرگون کنید تا تجربه های دردناک را تکرار نکنید .
هنگامی که صمیمیت را به زندگی می آورم :
دوست جهان می شوم و جهان هم ؛ دوست من می شود .
به استقبال رویدادها می روم و در برابر آن ها مقاومت نمی کنم .
انرژی در حالت عشق و اعتماد ؛ دستگاه انرژی مرا ترک می کند .
قدر خود و دیگران را می دانم.
همیشه دلخوری ها را نگرانی ها را ؛ بموقع بگویید .
حرفهای خود را به یکدیگر در " کـــــلام " مطرح کنید ؛ نه با " رفتـــار "
که از کلام همان برداشت می شود که شما می گویید ولی از رفتارتان هزاران برداشت .
قدر بدانید داشتــنها را ؛ مـــهربـــــان بودن ؛ مهمترین قسمت انسان بودن است.
ذهن نــــاآگــــاه ؛ عاشق مشکــــلات است !
زیرا مسایل به گونـــه ای به او ؛ هویـــت می بخشد !!!!
زمانی که بتوانیم از تضادهای ساخته و پرداخته ذهن رها باشیم ؛ همچون دریاچه ای عمیق خواهیم بود .
وضعیت بیرونی زندگی با تمامی رویدادهایش ؛ سطح این دریاچه را تشکیل می دهد ؛ که بنا به چرخه ها و فصل ها گاه آرام و گاه طوفانی و ناهموار میشود ؛ اما اعماق دریاچه همواره آرام است .
شما یک دریاچه کامل هستید ؛ نه فقط سطح آن .
شما با اعماق خود که کاملا" آرام باقی می ماند ؛ در ارتباط خواهید بود .
آرامش درونی شما به هیچ شرایطی بستگی ندارد .
ارامش شما چنان گسترده و عمیق است که ناآرامی ها را در خود حل می کند . گویی هیچگاه وجود نداشته اند .
در این صورت حیوانات ؛ درختان و گل ها آرامش شما را احساس می کنند و به آن پاسخ می دهند . شما از طریق " بودن " ؛ از طریق نمایش "آرامش " ؛ آموزش می دهید .
شما " نورجهان " که ناشی از آگاهی ناب است ؛ می شوید و به این ترتیب به رنج های علت و معلولی پایان می دهید .
شما ناآگاهی را از جهان می زدایید .