نوشتن کار مورد علاقه من هست و دوست دارم به سبک های مختلف بنویسم .
خیلی از اوقات خودم را مجبور به اینکار می کنم . حالا علت اینکه اینقدر به کار نوشتن علاقمندم ، اینه که احساس می کنم به شیوه ای درست به ذهنم و احساسم انسجام میده . گاها" در نوشتن احساسم پررنگ تر و یا کمرنگ تر میشه ولی آنچه که حتما" رخ میده جلوه مادی گرفتن ذهنیتم هست که تبدیل به کلمه میشه و این شبیه به معجزه می مونه .
سعی می کنم مشخص کنم که برای چه کارهایی قلم و کاغذ را در دست می گیرم .
اولا" برای هدف گذاری و نقشه هایی که می خوام در آینده عملی کنم .
همینطور برای آرزوهایم و داستانهایی که می خوام در زندگی تجربه شون کنم . این داستانها تند تند و پشت سرهم در ورق های کاغذ ثبت میشن حتی هدف هایی که خیلی پررنگ نیستن بعد از نوشته شدن روشون کار می کنم . مدام به این آرزوها سر می زنم و در فرصت های مناسبی که زندگی در اختیارم قرار میده اونا رو حقیقی و زنده می کنم .
کمک بزرگ دیگری که نوشتن بمن می کنه برای درمان دردهای بدنی و بیماری هست . یک طرف دفتر از دردهام می نویسم و تمام عواملی که باعث شده اون درد بوجود بیاد . چون تا این مرحله از زندگی به این باور مسلم رسیدم که علت دردهای ما ریشه در احساسات و اتفاقاتی داره که در زندگیمون هست .
در طرف دیگر دفتر تمام راههایی که به درمان بیماری کمک می کنه را می نویسم مثلا" اگر عامل اصلی یکی از دردهای جسمم را ، خشم و عصبایت بدونم در طرف دیگر دفترم تمام عواملی که اون خشم را برطرف می کنن می نویسم . مثلا" دوش گرفتن با آب خنک ، ضربه زدن به بالش ، صحبت کردن با یه دوست خوب ، نوشتن ، روبرو شدن با عامل ناراحتی و عصبانیت و و و
نوشتن در صبح ، بلافاصله بعد از بیدار شدن و درحداقل سه صفحه به طور متوالی ، روشی هست که خلاقیت ما را بیدار می کنه . در حالی که ذهن هنوز درگیر خواب و یا بیداری کامله ، کلمات روی کاغذ حک می شن و با این کار مسیرهای خلاقیت ما آشکار میشه .
سلام ویداجونم..خیلی عالی