کارهای کوچکی وجود دارد که می توانید انجام دهید .
نشستن ؛ تماشای مهتاب ؛ گوش دادن به موسیقی .
اینها هیچ یک ارتباط مستقیمی با عشق ندارند . عشق بسیار ظریف و شکننده است . اگر به آن نگاه کنید و مستقیم به آن خیره شوید ؛ نا|پدید می شود .
عشق فقط زمانی می آید که بی خبرید و کار دیگری انجام می دهید .
نمی تواند مستقیم به سراغ آن روید .
عشق هدف نیست . بلکه پدیده ای ظریف است ؛ بسیارخجول که اگر مستقیم انجام دهید ؛ آنرا از دست خواهید داد.
دنیای امروز درقبال عشق بسیار احمقانه رفتار می کند .مردم عشق را بلادرنگ می خواهند . مثل قهوه فوری !
عشق هنری ظریف است . گاهی آن لحظات سرور پیش می آید . دیگر روی زمین نیستید ؛ بلکه خود را در بهشت می یابید .
وقتی با کسی که دوستش دارید کتاب می خوانید ؛ هر دو جذب آن می شوید و ناگهان حال تازه ای را تجربه می کنید .هاله ای هر دوی شما را در برمی گیرد و همه چیز در آرامش است . درحالیکه شما کاری را به طور مستقیم انجام نمی دهید ؛ بلکه فقط کتاب می خوانید یا دست در دست هم به پیاده روی می روید و ناگهان عشق حضور می یابد ؛ عشق پیوسته شما را هنگامیکه بی خبرید ؛ تسخیر می کند .