با سلام، سپاس و شادمانی
کتاب " زن کامل " نوشته مارابل مورگان را می خونم . راهنمای بهتر زیستن در کنار همسر و البته بنظر من باید اینطوری می نوشت : راهنمای زیستن بخاطر همسر !
در میان توضیحاتش نکات جالب و خوبی را میشه پیدا کرد مثل اینکه برنامه کارهای روزانه را بنویسیم و به ترتیب اهمیت شروع به کار کنیم و وقتی یک کار تموم شد سراغ بعدی بریم . مورد های دیگه اش چیزای مثل احترام گذاشتن به همسر ، غر نزدن ، دخالت نکردن در مسایل مالی شوهر ، همدل و همزبان و سازگار و و و و و بودن . همه شون قبول ولی من تمام مدت می گفتم ، پس خودش چی ؟
بین تمام نوشته های کتاب ، این زن کامل برای خودش چیزی نداشت باید می تونست مثل یه خورشید بدرخشه ، یه همسر فوق العاده برای شوهرش باشه و بهترین مادر دنیا برای بچه هاش . البته آخر کتاب به این نتیجه رسیده بود که به یه سرچشمه قدرت نیاز داره و اونم خداونده که باید بخوبی ستایشش کنه .
من واقعا" متوجه نشدم اون وقت چطوری میشه زن کامل ، اینکه میشه زن پراکنده !!!
عمیقا" و قلبا" اعتقاد دارم هر انسانی روی زمین اومده تا خودش را شکوفا کنه ، هر کدوم از ما آدما با یه اندوخته معنوی پربار ، ساکن زمین شدیم تا اون دانه ها را روی زمین بارور کنیم . اومدیم تا خود بودن را به ظهور برسونیم . مادری که نتونه خلاقیت و استعدادهای درونی خودش را شکوفا کنه ، چطوری می تونه یه بچه هنرمند یا توانا داشته باشه ؟ احتمالا باید مدام به بچه اش بگه : من که هیچی نشدم لااقل تو یه استعدادی رو شکوفا کن !!!
چطوری می تونه خیلی راحت و با خاطری آسوده همسرش را راهی جامعه کنه تا اون بسراغ آرزوهاش بره ...؟ بعدش بگه من تحسینت می کنم و خونه رو جارو می کشم تا تو شکوفا بشی !!!
من اصلا" نمی تونم قبول کنم . کامل بودن یه انسان اون موقعی هست که خودش را باور داشته باشه . روی شناخت خودش کار کنه و عاشق خود باشه . به احترام استعدادهای درونی اش و برای رسیدن به اونا آزاد باشه . اگه قرار باشه صرفا بخاطر دیگران زندگی کنه ،تبدیل به یه ربات میشه!
وقتی یه زن و یا یه مرد مسئولیت زندگی مشترک را قبول می کنن یه سری وظایف مشترک بین اونا تقسیم میشه در حالی که هر دو اونها موظف هستن که حریمی را برای آزادی ها و رشد فردی همدیگر رعایت کنن . اینطوری پشت به پشت ،از هم حمایت می کنن و به زندگی مشترک معنا می بخشن .